مبنای اصلی منظومۀ فکری اسلام در ادارۀ جامعه بر خلاف دیگر مکتبها، نه صرف آسایش بلکه «سعادت» و «کمال» است. در نگاه قرآنی، یکی از شاخصهای جامعۀ آرمانی، فرزانگی مردم آن در بُعد معرفت و حکمت و برخورداری از درکی عمیق و همهجانبه از همۀ حقایق هستی است؛ همچنان که داشتن فلسفۀ زندگی و ایمان به یک تکیهگاه اعتقادی معیاری دیگر در ساخت تمدن توحیدی و جامعۀ مطلوب اسلامی و تمایزبخش تمدن اسلامی از تمدنهای غیر اسلامی است. سومین شاخص در تمدن اسلامی، بسط فضیلتهای والای انسانی و ارزشهای اخلاقی است و سر انجام آنکه برتری جامعۀ اسلامی در مظاهر مادی و برخورداری از اقتدار اقتصادی، صنعتی و دفاعی، از دیگر معیارهای تمدن در نگاه اسلامی ملاحظه میشود. نکتۀ اساسی در تحلیل و ارزیابی این شاخصها آن است که سهم و وزن اصلی در این میان به حوزۀ نرمافزار تعلق داشته و عناصر ذاتی یک جامعۀ مطلوب، پیشرفته و پویندۀ مسیر سعادت، بعد مغزافزار آن است و نه بعد سختافزار آن. بدینروی در تأسیس تمدن نوین اسلامی که هدف نظام اسلامی و مورد تأکید رهبر فرزانۀ انقلاب است، آنچه در خور اهمیت اساسی است نگرشی استوار و متوازن و الهامیافته از اسلام و منابع اصیل اسلامی از سوی برنامهریزان کلان کشور و ترسیمکنندگان نقشۀ این راه است.